Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی
Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی

فرهنگ و تعلیم و تربیت؛ نقش فرهنگ در با لنده گی موجود انسان

در این مقاله سعی شده است نقش فرهنگ و ارزش های فرهنگی در بالنده گی انسان که ابزار آن تعلیم و تربیت است برجسته تر گردد و انگیزه ای باشد برای تفکر در مورد نقش فرهنگ در کمال انسانی، زیرا مردمی با فرهنگ متعالی ارزش هارا درک می کنند، به دیگران احترام دارند، حس انسان دوستی بیشتری از خود نشان می دهند ودر حقیقت فرهنگ متعالی زبان انسانیت است چنانچه حضرت مولانا می فرمایند

ای بسا هندو وترک هم زبان                           ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبان همدلی خود دیگر است                       همدلی از هم  زبانی بهتر است

 به گفته ی یکی از نویسنده گان معاصر ایران "دو بافرهنگ یکی در چین و دیگری در تگزاس زبان یک دیگر را بهتر درک می کنند، تا دو برادری که از فرهنگ بی بهره اند".

در طول سالهای پس از انقلاب مردم افغانستان، روی کار آمدن مجاهدین و سپس طالبان، دولت موقت و بعد از آن نظام دموکراسی؛ ما شاهد تحول چشم گیری در تعلیم و تربیت افغانستان نیستیم و حتا در مقیاس انتقادی تر شاهد کاهش کیفیت ها، رکود فرهنگ علم آموزی و تعهد نسبت به به سازی روند تعلیم و تربیت بوده ایم، در این میان بارها طی نشست هایی که از طرف مسوولین تعلیم و تربیت دایر می گردد بیشتر در ارتباط به کمیت های معارف، تحصیلات عالی، امکانات مادی ساخته شده و... پرداخته می شود و اندک توجهی به فرهنگ و توسعه ی فرهنگی صورت نمی گیرد و این رکن سازنده ی هر ملت مغفول مانده است.

به نظرمی رسد بیشتر متخصصین و مسوولان این حوزه درگیر بحث روی اهداف، منابع فلسفی و دینی، اصول یادگیری، طراحی روش های اخذ آزمون ها، راه های جلوگیری از تقلب در امتحان، طرح معقول سازی ترکیب ملیتی در آموزش و پلان های کوتاه مدت و طویل مدت بوده اند و لذا مجال نیافته اند به فرهنگ که روح پنهان یا عصاره ی زنده گانی تعلیم و تربیت است بپردازند. البته تا اندازه ای پرداختن به مساله ی فرهنگ شاید انتظار زیادی باشد زیرا بیشتر فعالیت ها متمرکز به فایق آمدن بر چالش های آنی و برجسته است و از طرفی دیگر فرهنگ از عوامل و پارامترهای بسیار متنوع و درهم تنیده ای تشکیل می شود که به آسانی یی دیگر بخش های تعلیم و تربیت نمی توان به آن پرداخت، پارامترهای زیادی مانند؛ علم، اقتصاد، صحت، انکشاف، تکنالوژی، شغل، مهاجرت، مصرف گرایی، رشد، تولید، انبوه شدن ثروت، مطبوعات، سنت پذیری، سنت گریزی، تجدد طلبی، تجدد گریزی، هنر، عدالت، فقر، ثروت، اخلاق، روابط خانواده گی، موفقیت وبسیاری از عوامل دیگر که آنرا می توان توته های پازل فرهنگ نامید که اگر نخست در تعامل و سپس در هماهنگی باهم قرار نگیرند، نا هنجاری فرهنگی را به میان می آورند، که خود منشا ناهنجاری های دیگر خواهد بود که ما جلوه های آن را با شدت زیادی در گوشه و کناره های کشور خود مشاهده می کنیم.

تعلیم و تربیت اگر از فرهنگ بی بهره بماند فقیر می شود و چه بسا بر ضد خود تبدیل شود در حال حاضر نیاز به طرح مباحث فرهنگی و به ویژه ارتباط اجزای ذکر شده با یکدیگر که سازنده ی فرهنگ کلان هستند بیش از پیش احساس می شود، اما در جامعه ی دینی- سنتی افغانستان به فرهنگ چگونه باید نگاه کرد؟

اکنون بعد از گذشت سال ها از تشکیل نظام های قانونی مبتنی بر دموکراسی و اساسات دین اسلام در کشور، سر لوحه ی کار تمام آموزگاران و مسوولین تعلیم وتربیت "تذکیه" یا "تهذیب" و تقدم آن برتعلیم است، می توان شاه بیت غزلیات مسوولان تعلیم و تربیت را این گونه توصیف کرد "تربیت مقدم تر از تعلیم است" که البته این گفته خود مبتنی بر آموزه های قرآنکریم است و اشکالی در آن نیست، اما مشکل در روش نگرش به تهذیب است و اصل این است که ما همواره یا اغلبا تهذیب یا تزکیه را به "اخلاق" و آن هم "اخلاق فردی" منحصر و محدود می کنیم و به وجه اجتماعی آن نمی پردازیم، اما یک انسان متخصص و واقف به آموزه های دینی- اسلامی مساله ی تهذیب و تزکیه را فراتر از سلوک فردی و ادب شخصی می داند، در چنین زمانی که سازمان ها و نهادهای عظیم جهانی بر جوامع بسیار سریع تاثیر می گذارند مثلا: با اختراع یک وسیله ی جدید چه گونه مدت ها مردم را به آن مصروف می سازند و یک اختراع مشغله ی فکری جمعیت کثیری از انسان ها می گردد. در چنین وضعیتی وقتی ما از تحول در تعلیم و تربیت یا بلند بردن میزان باسوادی یا کیفیت ورزی در دانشگاه ها سخن می رانیم این گفته ها نمی توانند بدون توجه به فرهنگ به منزل مقصود برسند، کافی است یک بار به مساله ی فرار مغز ها از کشور نظر بیاندازیم این کار بیشتر از اینکه ناشی از عوامل جغرافیایی، فقر و... باشد مساله ی فرهنگی است.

بیشتر امیدواری به معلمان و نسل جدیدی این مرز و بوم است که صادقانه در راستای غنامندی افکار و رفتار مردم می کوشند، و باید بدانیم که مکاتب، دانشگاه ها، مساجد و... فراتر از اینکه محلی برای آموزش علوم است نیاز مند فرهنگ نیز می باشند، همان فرهنگی که جان آموزش است و آموزش بدون آن به مثل جسدی بدون روح می ماند امیدوارم به این امر مهم توجه صورت گیرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.