Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی
Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی

غلبه بر تنبلی در شرایط قرنطینه (بخش اول )

شاید ما انسان‌ها تنها موجودی هستیم که از سر اختیار و با اراده تنبلی می‌کنیم و اکثراً هم دنبال آن هستیم؛ نگرش کارِ کم و درآمد زیاد، استفاده از چیزهای آماده‌شده، انداختنِ مسؤولیت به دوش دیگران نمونه‌هایی از تنبلی اند، اما داشتن اختیار فرصت تنبلی است نه علت تنبلی، زیرا ما در تنبلی نکردن هم کاملاً اختیار داریم. لازم است بین تنبلی و استراحت تفاوتی قائل شویم؛ تنبلی زمانی اتفاق می‌افتد که با انجام ندادنِ کار حقوق دیگران پایمال شود (فرد بارِ خود را روی شانه‌ی دیگران بی‌اندازد)، و با تکرار زیاد بر رشد خود او صدمه وارد کند. اگر چنین ویژگی‌هایی را برای انجام ندادن کار در نظر نگیریم، مفهوم تنبلی را ارائه نمی‌کند. برای رفع معضل تنبلی- که فعلاً به دلیل سبک زندگی "آماده بگیر" شایع شده است، باید بدانیم چه عواملی باعث تنبلی می‌شوند و سپس متناسب با عاملِ دخیل در مساله، به حل مشکل اقدام کنیم. 

عوامل تنبلی می‌توانند متعدد و ناهمگون (از فردی به فرد دیگر متفاوت) باشند؛ گاهی علت تنبلی یک عامل جسمی مانند اختلال در افرازات هورمون هاست مثل کاهش (سروتونین، دوپامین، تستوسترون، هایپو تیروئیدیزم یا کاهش عملکرد تیروئید و...)؛ که در این صورت نیاز به بررسی‌های طبی دارد و مشکل فقط تنبلی نیست بلکه در کنار آن علائم مرتبط با بدکارکردی هورمون مرتبط را نیز به همراه دارد. در بعضی از افراد، تنبلی به علت وجود یک مشکل هیجانی/ عاطفی است مانند اختلالات در خلق و هیجان، ناهنجاری‌های شایعِ مثل افسردگی، بی‌انگیزگی (آپاتی)، سوگ، افسرده خویی و... اما تنبلی در افرادی که از هیچ‌یکی از دو گروه یادشده رنج نمی‌برند می‌تواند دلایل نگرشی و شناختی داشته باشد. در این حالت تنبلی زائده‌ی موقعیت و در تعامل با خلق‌وخو و ویژگی‌های شخصیتی فرد است. شایع‌ترین نگرش تنبل ساز در دوران قرنطینه می‌تواند "وابسته بودن به افراد و شرایط" باشد؛ اگر ازجمله کسانی هستید که بدون همراهی و کمک کسی دیگری کاری را انجام نمی‌دادید، فعلاً به‌احتمال‌زیاد دچار تنبلی شده‌اید. مثلاً اگر دوست‌تان با شما نمی‌بود ورزش نمی‌رفتید، بدون هم‌صنفی‌تان درس نمی‌خواندید، بدون مادر/پدر تان خرید نمی‌رفتید، یا حتا بدون صحبت کردن باکسی نمی‌توانستید تنهایی‌تان را تحمل‌کنید و برایش برنامه بریزید... یا اگر وابسته به شرایط بوده‌اید؛ مثل‌اینکه فقط باید صنف و معلم و میز و چوکی باشد تا درس بخوانید، یا باید هوا خوب باشد تا ورزش کنید، یا باید همه‌چیز سر جایش باشد تا کاری انجام بدهید، یا همیشه در خانه آرامش و راحتی باشد تا شما هم راحت باشید؛ شرایط فعلی بهانه‌ای خوبی برای تنبلی‌تان خواهد بود. باید ببینید این وابستگی از کجا می‌آید، ما در روانشناسی علت‌های متعددی برای آن داریم که اکثرشان برمی‌گردند به مراحلی از کودکی که قدرت تصمیم‌گیری مستقل برای‌تان داده نشده و مؤثریت خود را به‌تنهایی نتوانسته‌اید ثابت کنید، و در طول زندگی این سبک‌رفتاری ادامه پیداکرده و تبدیل به مکان امن تان شده است. اما نکته‌ی خوب اینجاست که شما دیگر کودک نیستید، مسؤولیت 100 فیصدی زندگی خود را فقط خودتان دارید، یا کوشش می‌کنید به چیزی که می‌خواهید برسید یا وابسته به شرایط و آدم‌ها می‌مانید. پیشنهاد می‌شود از همین امروز برای رشد زندگی‌تان تا پایان قرنطینه در ابعاد مختلف مثل (رشد شخصی، دانش، سلامتی، روابط با دیگران، باورها و اعتقاداتِ تان) برنامه بریزید؛ طوری که خودتان به‌تنهایی مسئول اجرای آن باشید و وابسته به شرایط و افراد دیگر نباشد. چرا نباید به دیگران وابسته بود؟ فکر می‌کنم قانع‌کننده‌ترین دلیل این باشد که آن‌ها همیشه برای ما در دسترس نیستند و از خود برنامه‌هایی دارند که می‌خواهند به آن برسند. از طرف دیگر وقتی بجای آدم‌ها به یک هدف شخصی خود را گره می‌زنیم برداشتن هر گامی حتا اگر به شکست هم منجر شود به رشد و خردمندی ما کمک می‌کند. شکستن این وابستگی کار سخت اما شدنی است، باید دقیقاً برای خودتان تعریف کنید که در چه موردی می خواهید به تنهایی یک فعالیت را انجام بدهید، اگر مطالعه باشد؛ همین امروز شروع کنید، حتا اگر شرایط مساعد هم نبود با یک کتاب و یک جایی برای نشستن مطالعه کنید، مهم نیست که چقدر مطالعه می کنید اگر 10 دقیقه هم باشد بهتر از آن است که اصلاً سمت کتاب نروید. تنبلی و انجام ندادن هیچ کاری، تنبلی بیشتری به وجود می آورد و شما متوجه خواهید شد که تا پایان قرنطینه هیچ کاری برای رشد خودتان انجام نداده اید و چه بسا این تنبلی در طول زندگی تان عمومیت پیدا کند.  

نگرش دیگری که در این شرایط منجر به تنبلی می‌شود "کامل گرایی" است؛ فردی که فکر می‌کند چون سرِکار نمی‌رود، همه‌جا بسته است و کارهای لذت‌بخش قبلی دیگر به آن صورت وجود ندارند پس هیچ کاری نمی‌توان کرد، یا کارهای کم‌تر فایده‌ای ندارند. همین نگرش "هیچ کار نمی‌توان کرد" یک نگرش تنبل ساز است. باید قبول کنیم 

که خیلی از فعالیت‌های ما کاهش پیداکرده و آن کارکرد قبلی را ممکن است نداشته باشیم اما این‌گونه نیست که هیچ کاری نمی‌توانیم. شما هنوز هم می‌توانید کارهای زیادی انجام بدهید اما توقع مؤثریت 100 فیصدی را نباید داشته باشید، چون فعلاً شرایط متفاوت است و این توقع باعث می‌شود که اگر 80 فیصد هم مؤثر بودید برای‌تان قابل‌قبول نباشد چون تعریف کردید که یا کاری را انجام بدهم که 100 فیصد نتیجه‌بخش باشد یا اصلاً انجام نمی‌دهم، که متأسفانه در این شرایط، نگرش "انجام نمی‌دهم" قدرتمندتر است و شمارا وادار می‌سازد کاری نکنید، فقط بخوابید یا احساس کنید حوصله ندارید (شما باید کاری را شروع کنید تا انگیزه و حوصله‌ی کار پیدا شود). کامل‌گرایی دلیل خوبی برای تنبلی است که متأسفانه احساس گناه هم با خود ندارد؛ و فرد می‌تواند سال‌ها به علت کامل گرایی اش کاری نکند و مشکل هم نداشته باشد، اما مفید نیست چون باعث می‌شود تغییرات جزئی که زمینه‌ساز تغییرات بزرگ است را نادیده بگیریم. شما اگر در خانه 10 دقیقه نرمش کنید، ممکن است تأثیرات رفتن به کلپ را نداشته باشد اما نمی‌گذارد بدن‌تان آمادگی‌اش را از دست بدهد و نشاط تان از بین برود. باید بدانیم که در حقیقت هیچ‌چیزی کاملی وجود ندارد، ما حتا در شرایط عادی هم در نصف کارها می‌توانیم موفق شویم. پس‌کاری را که می‌خواهید، از همین امروز شروع کنید و فقط به این فکر کنید که انجام کار مهم است نه نتیجه‌ی آن. مهم است که چون توانمندی کار را دارید باید انجام بدهید نه اینکه آخرش چه می‌شود. 

تکمله: عوامل شناختی مهمی نیز در تنبلی دخیل‌اند که در یادداشت‌های بعدی به آن می‌پردازیم. 

خلاصه؛ 

1- تنبلی علت‌های متفاوتی دارد که باید علت‌یابی و رفع شود. 

2- اگر فردی بدون هیچ‌گونه توجیه طبی، یا مشکلات روانی/ هیجانی دچار تنبلی می‌باشد، باید نگرش‌های ناکارآمد او در مورد انجام کار و احساس وی نسبت به آن را موردبررسی قرارداد.  

3- دو نگرش شایع در تنبلی "کامل گرایی" و "وابسته بودن به شرایط و افراد" است. کامل گرایی را می‌توان با انجام دادن کار به هدف لذت بردن از انجام کار نه اینکه رسیدن به هدف ایده آل رفع کرد و این کار به تصمیم قاطع و شروع هدفمندانه بستگی دارد. وابسته بودن به افراد و شرایط را می‌توان با تعیین اهداف و پذیرفتن 100 فیصدی مسؤولیت زندگی شخصی خودمان به تدریج از بین برد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.