Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی
Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی

لکنت زبان درکوردکان؛ عوامل، بایدها و نبایدها

     لکنت زبان از مشکلاتی گفتاری است که معمولا در کودکان آشکار است وبیشتر دیده می شود، و علت های آن می تواند ژنتیکی، جسمانی یا برخواسته از اضطراب های دوران کودکی و فشار های روانی که کودکان دچار آن می گردد، باشد. در این مقاله سعی شده است واقعیت های علمی در مورد لکنت زبان کودکان انعکاس یابد.


سوال ها

  • آیا کودکم لکنت زبان دارد؟
  •  آیا لکنت زبان او قابل درمان است؟
  • چه زمان هایی لکنت زبانش تشدید می شود؟
  • دلایل بروز لکنت زبان او چیست؟
  • چگونه می توانم همراهیش کنم تا رنج نکشد؟

آنچه باید بدانیم

     پدیده ی لکنت زبان را می توان تکرار، کشش ویا قفل شدن غیر ارادی کلمه یا بخشی از کلمه، توسط فرد دانست که نه تنها نشان دهنده ی نوعی از اختلالات گفتاری است بلکه می تواند نمایانگر احوال عاطفی و احساس درونی فرد نیز باشد. لکنت زبان رانمی توان مبتنی بر یک علت مشخص دانست، بلکه گاهی اوقات ترکیبی از علل جسمی، روانی، عاطفی و اجتماعی است. البته علل وراثتی و ژنتیکی نیز در این میان وجود دارد. کودکانی که دارای چنین اختلالی اند نشانه های آنرا از حدود سه- چهارسالگی آشکار می کنند. این مساله در میان پسران خیلی بیشتر از دختران رواج دارد. گاهی اوقات در مقطعی این مشکل حل می شود، اما دوباره درشرایط خاصی که فرد دراضطراب، نگرانی، ترس، استرس و فشار روانی قرار می گیرد، بازمی گردد.

بسیاری از لکنت زبان ها به مرور زمان با رشد کلامی کودک حل می شود و به ندرت تا بزرگسالی ادامه می یابد. نشانه هایی که برای لکنت زبان معرفی شده اند چنین است:

  • لرزیدن ماهیچه های اطراف دهان و فک؛
  • بالارفتن ونازک شدن صدا درجین لکنت؛
  • تلاش و تنش درگفتار؛
  • رفتارهایی مثل چرخاندن چشم ها، پلک زدن، تکان های کوتاه و سریع سر، که کودک می کوشد به کمک آنها برلکنت غلبه کند.
  • احساس ناراحتی و ترس در زمانی که باید سخن بگوید؛
  • اجتناب از یک کلمه ی ویژه یا روی هم رفته پرهیز از گفتار؛

     گاهی کودک بخش اول کلمه را با سرعت و تشنج ادا می کند. گاهی با فشار شدید پس از سکون به طور ناگهانی و همراه با تشنج کلمه را به زبان می آورد. تکرار مکرر حروف و کلمات و طولانی اداکردن آنها، لرزش عضلات، تکرار نشدن اولین صوت ولی کشیده شدن آن و همان گونه که اشاره شد تغییر دادن تن و آهنگ صدا از جمله رفتارهای فردی است که لکنت زبان دارد. کودک با حرکات سختی که به اجزای صورتش می دهد تلاش می کند تا بتواند روان سخن بگوید. برای این گونه کودکان یکی از مهم ترین مسایل، نحوه ی رویارویی دیگران است کی می تواند تشدیدکننده و یا تسهیل کننده ی درمان باشد. برای همراهی منطقی با این افراد نباید از تعبیر لکنت زبان استفاده کرد بلکه به جای آن عبارت "ناروایی کلامی" توصیه می شود. به هرحال شما به عنوان پدر و مادر نقش به سزایی در درمان این مشکل دارید.


در موجودیت لکنت زبان در کودک، این کار هارا انجام ندهید

  • هرگز ادای او را در نیاورید، مسخره اش نکنید، کلام ناقصش را تکرار نکنید و حتی به قصد شوخی و ازسر مهربانی به او نخندید و اجازه ندهید دیگران نیز چنین رفتاری بکنند.
  •  بی صبری نشان ندهید و به خاطر طول کشیدن زمان صحبتش بالای او فریاد نکشید و بالایش غالمغال نکنید.
  •   اورا سرزنش نکنید و نگویید: "می خواهی دو کلمه حرف بزنی، کوه چپه نمی کنی که این قدر به خودت فشار می آوری".
  • از این که این گونه سخن می گوید خودرا نگران نشان ندهید.
  • اورا به صحبت کردن به خصوص در میان جمع مجبور نکنید.
  • قسمی به چشمانش خیره نشوید که بفهمد خسته شده اید و منتظر تمام شدن صحبتش هستید.
  • نصیحتش نکنید و به او راه حل پیشنهاد ندهید؛ مثلا نگویید: "سعی کن آرام حرف بزنی، نفس عمیق بکش، شمرده شمرده بگو..." این سخنان اورا آزار می دهد.
  •  اشتباهات سخنانش را یاد آوری و اصلاح نکنید.
  • جملاتش را برایش کامل نکنید.
  • اورا دستپاچه نکنید تا سریع حرف بزند.
  • سخنش را قطع نکنید این کار برای او آزاردهنده است.
  •  نگذارید کسی به صحبت کردن او ایراد بگیرد. این قانون را برای تمام اعضای خانواده در نظر بگیرید.

چه باید کرد؟

  • اورا با مشکل لکنت زبانش بپذیرید و اجازه بدهید او نیز این مساله را احساس کند؛ مثلا به جای آنکه بگویید: "کاری نمی توانیم بکنیم، تو لکنت زبان داری، خواست خدا این بوده است و..." می توانید بگویید: "عزیزم! مشکل جدی وجود ندارد تو خیلی خوب درس می خوانی و با علاقه به مکتب می روی مطمیینم اگر همین طور تلاش کنی، حتما موفق می شوی، من و پدرت یا مادرت، خیلی خوشحالیم و به تو افتخار می کنیم".
  • تلاش کنید ریشه ی اضطراب و فشار روانی اورا شناسایی کنید وآن را ازبین ببرید؛ مثلا: به جای آنکه بگویید: "حرف زدن که ترس ندارد، تو هم مثل بقیه سعی کن خوب صحبت کنی" می توانید بگویید: "گاهی اوقات که نگران و مضطرب می شویم ممکن است در صحبت کردن مان تاثیر بگذارد واین طبیعی است، خیلی از افراد این حالت را تجربه می کنند، من هم همین طور بودم، گاهی صدایم می لرزید، گاهی یک کلمه را ناخودآگاه تکرار می کردم، گاهی زبانم برسر کلمات خاصی قفل می شد، ولی عامل اضطرابم را شناختم همه چیز درست شد. اگر تو هم فکر کنی که چه چیزی ممکن است تورا ناراحت یا نگران بکند به نتیجه های خوبی می رسی، شاید ما بتوانیم به تو کمک کنیم. اگر دوست داری بگو چه چیزی تورا آزار می دهد؟".
  • اگر می بینید از گفتن کلمه یا عبارتی خاصی پرهیز می کند و سعی دارد با سکوت، مانع از گفتن آن کلمه یا عبارت شود، احتمال دارد که تجربه و خاطره ی ناخوشایندی از آن در ذهن داشته باشد سعی کنید آن را به حالت خوشایند تبدیل کنید؛ مثلا به جای آنکه بگویید: "گپت را بزن، چرا این قدر من من می کنی؟، به من بگو چه می خواهی بگویی؟" و به این ترتیب اورا کاملا بی انگیزه کنید می توانید بگویید: "یادم هست چند روز پیش وقتی در باره ی پشک حرف می زدی بقیه متوجه منظورت نشدند. درحالی که من حواسم به این بود که تو چقدر جالب می توانی شعر پشک برقی را خوب بخوانی".
  • گاهی درباره ی لکنت زبانش با او حرف بزنید تا بداند شما شرایط اورا درک می کنید وبه این موضوع توجه دارید؛ مثلا به جای آنکه بگویید: "بعضی ها همین قسمی اند، باید به آن عادت کنی" می توانید بگویید این اتفاق برای خیلی افراد ممکن است بیفتد ولی آن قدر مهم نیست که بتواند مانع موفقیت بشود. اگرچه می فهمم برای تو سخت است که نمی توانی روان صحبت کنی اما فکر می کنم با تمرین کم کم می توانی موفق شوی".
  • خودتان آرام باشید و به آرامی سخن بگویید تا غیر مستقیم به او آرام سخن گفتن را بیاموزید او از شما الگو گیری می کند.
  • فرصت بدهید تا در کمال آرامش و بدون عجله و اضطراب حرف بزند.
  • جملات خودرا کوتاه انتخاب کنید و به اندازه ی کافی میان جمله ها مکث کنید و کلمه های تازه و آسان به کار ببرید. او نیز از شما این شیوه را خواهد آموخت.
  •  به طور فعال سخنانش را گوش کنید؛ یعنی با مهربانی و صبورانه نگاهش کنید و نسبت به جملاتش واکنش نشان دهید. و این کار را بیشتر با حالات و حرکات  انجام دهید، مثلا دربرابر مساله ی که با ناراحتی تعریف می کند شما نیز چهره ی غمگین نشان دهید و اگر با هیجان یا شادمانی سخن می گوید شما نیز همراهی اش کنید، حرکات چشم تان خیلی به شما کمک می کند و لبخندهای به موقع بسیار کارساز خواهد بود.
  • سعی کنید احساسات اورا شناسایی کنید گاهی از او بخواهید با کلمات و جملات کوتاهی که دوست دارد احساسش رابیان کند. این کار به شما کمک می کند تا به دنیای درون او راه پیدا کنید.
  • به او گوش دادن فعال آموزش بدهید تا بداند برای بیان خیلی از مسایل نیازی به سخن گفتن نیست بلکه بسیاری از حرف ها با شیوه های غیر کلامی گفته می شود.
  • برایش بسیار داستان بخوانید، البته با آرامش و ادای کامل کلمات.
  • اجازه بدهید زمان هایی که او در حال سخن گفتن است برایش  به خاطره های خوشایند تبدیل شود.
  •  تشویق، عامل مناسبی برای افزایش اعتماد به نفس است و تقویت اعتماد به نفس عامل مهمی برای کمتر شدن فشار حاصل از لکنت زبان.

دزدی در کودکان؛ واقعیت ها، دلایل و راه حل ها

     کودکان درک و تفسیری از مفهوم دزدی مانند بزرگسالان ندارد، همین است که گاهی بدون این که بدانند این عمل دزدی نام دارد به حمله های کلامی و فزیکی از طرف بزرگترها روبه رو می شود، که این کار می تواند سبب شکل گیری مشکلات رفتاری دیگری مانند دروغ گویی به خاطر نجات از کار انجام شده، فرار کردن و آسیب رسانیدن به مال گرفته شده و بی اعتمادی نسبت به والدین گردد، در این نوشتار "دزدی در کودکان" با تمام کیفیت هایش ارایه شده است، امید است برای حل این مشکل کارا و مفید باشد.


سوال ها

  •  چرا کودکم وسایل دیگران را بر می دارد؟
  •  آسیب های این کار برای کودکم چیست؟
  • آیا همه کودکان این کار را انجام می دهند؟
  • چطور می توانم جلوی این کار را بگیرم؟
  • آیا ممکن است دزدی کردن برایش عادت شود؟

آنچه باید بدانیم

     عجله نکنید! فرزندشما دزد نیست! با این تصور که او یک دزد است به موضوع نگاه نکنید. برداشتن وسایل دیگران بدون اجازه مانند بسیاری از رفتارهای دیگرکودک تا حدودی طبیعی است. اصولاَ مفهومی به نام دزدی برای کودکان تا سنین خاصی شناخته شده نیست! بنابراین اگر کودک سه ساله ای وسیله ای را بدون اجازه برداشته و نزد خود نگه داشته است، نمی توان کار اورا دزدی نامید.

رشد این مفهوم در ذهن کودکان به آهستگی و پس از شکل گیری حس مالکیت در آن ها اتفاق می افتد. دراوایل کودکی که هنوز نمی داند استفاده از وسایل توسط افراد مختلف و مالکیت هرکدام از آن ها و در یک کلام حریم خصوصی اشخاص به چه معناست؟ بنابراین نباید به کودکان خود اتهام بزنیم وآن هارا تنبیه کنیم؛ چرا که ممکن است سختگیری و تنبیه نابجا عاملی برای به انحراف کشانیدن آنها باشد. تا قبل از پنج سالگی، گاهی کودک، چیزی را که مال خودش نیست و از آن خوشش آمده بر می دارد بدون اینکه بداند این کار درست نیست. البته در بعضی ازکودکان برداشتن مخفیانه ی وسایل مادر امری رایج است و علت عمده ی آن روابط نا مطلوب مادربا فرزند است. معمولاَ در این گونه موارد، کودک واکنش پرخاشگرانه ی نسبت به مادر دارد؛ اما دزدی هایی که در مکتب اتفاق می افتد احتمالاَ به علت تأثیر پذیری از همسالان است.

     کودکان دوره ابتدایی گاهی اوقات نمی توانند رفتار خودرا کنترل کنند وچنین کاری را انجام می دهند با این که می دانند کار درستی نیست! بزرگ تر شدن کودک و آشناشدن او با مفاهیم عمیق تر همچون: مالکیت، اجازه گرفتن، رعایت حقوق دیگران، حفظ حریم خصوصی افراد و... آن هارا آگاه تر می سازد و از این به بعد است که اگر او آگاهانه و مغرضانه اقدام به چنین کاری بکند باید آن را جدی گرفت و حتماَ انگیزه ها و ریشه های آن را پیدا کرد. پیش از هرگونه برخورد با کودکی که دزدی می کند باید دلایل روانشناختی کار اورا شناسایی و بررسی کرد. درخانواده های زیر چنین رفتارهایی در کودکان بیشتر دیده می شود:


  • خانواده هایی با رفتارهای طردکننده و غیر صمیمی.
  • خانواده هایی که طلاق در آن رخ داده است.
  • خانواده های تک سرپرست.
  • خانواده هایی که از مشکلات اقتصادی رنج می برند.

چه عواملی باعث می شود که کودک دست به دزدی بزند؟

برخی از این عوامل عبارت اند از:

  • نیاز به ابراز وجود و جلب توجه 
  • انتقام گرفتن 
  • کسب قدرت
  • فقر
  • نشان دادن خشم و نفرت
  • اعتراض به وضعیتی که در آن قرار دارد و یا مشکلی که از آن رنج می برد.

وقتی کودک به نظرتان دزدی کرده این کار هارا انجام ندهید

  • هرگز به او برچسپ دزد نزنید اورا به این صفت نخوانید.
  • با آگاه شدن از این کار او احساساتی نشوید واز سر احساسات آنی واکنش نشان ندهید.
  • اورا بازجویی وسوال پیچ نکنید!، ممکن است خود او هم نداند چرا این کار را انجام داده است.
  • مثل پولیس دستگیرش نکنید وبرایش دام نگذارید تا درحین دزدی اورا غافلگیر کنید؛ این کار عواقب بسیار بدی به دنبال دارد.
  • · آبرویش را نزد دیگران نبرید و شخصیت اورا تخریب نکنید. به بهانه ی راهنمایی گرفتن از دیگران عمل اورا برای اطرافیان بازگو نکنید.
  • از تنبیه های فوری و شدید خودداری کنید.
  • نصیحت نکنید.
  • به شخصیت او بی احترامی و اهانت نکنید.
  • جر و بحث نکنید! چون بی اثراست.
  • در حضور او از شیوه های ماهرانه ی دزدی و احتمالاَ از هوش بالای بعضی از دزدان با شگفتی تعریف نکنید.

چه باید کرد؟

  • نیازهایش را بشناسید. فرصت مناسبی را به شناسایی نیازهای او اختصاص دهید. مثلا: به جای آنکه بگویید: "مگر چه کم و کسری داری که این کار را می کنی؟" می توانید بگویید: "دوست دارم در یک فرصت مناسب باهم بنشینیم و مسایل مختلفمان را مرور و بررسی کنیم؛ تو چه زمانی را پیشنهاد می کنی؟".· مسوولیت بدهید و تشویقش کنید تا در فعالیت های اجتماعی شرکت کند. مثلاَ به جای آنکه بگویید: "آدمی که دزدی می کند جایی دربین دیگران ندارد و هیچ کس اورا نمی پذیرد" می توانید بگویید: "فکر می کنم تو مسوولیت پذیر هستی و می توانی بخشی از برنامه های مکتب یا مسجد محله را به عهده بگیری؛ ماهم به تو کمک می کنیم"
  • با او منطقی برخوردکنید. مثلاَ به جای آنکه بگویید: "چشمم روشن! از چه کسی این کارهای زشت را یادگرفته ای؟" می توانید بگویید: "این کتابچه مابین بکست از دوستت است. باید پس برایش بدهی!" و هنگام ادای این جمله لحنی جدی، قاطع اما بدون سرزنش داشته باشید. اگر برای حفظ آبرویش در نزدشما به انکارموضوع پرداخت قبول نکنید ولی اورا دروغگو نخوانید؛ بلکه با همان قاطعیت، جمله ی خودرا تکرار کنید واگرلازم شد کتابچه را بکشید و بازهم با تاکید بگویید: "این کتابچه را باید به دوستت برگردانی چون از او است".
  • راه حل را برایش شفاف کنید تا از بن بستی که در آن گرفتار شده است نجات پیدا کند. طوری با او صحبت نکنید که مجبور به دروغ گفتن شود مثلاَ به جای آنکه بگویید: "چرا این کار را کردی؟ هه؟ زود بگو چرا پول های دخترخاله ات را برداشتی؟" می توانید بگویید: "پول های دخترخاله ات را هرچه زودتر به او برگردان." اورا تشویق کنید تاضمن عذرخواهی از اشتباهش پول را برگرداند واگر برای حفظ آبروی خود توضیحی داد مانع سخن گفتنش نشوید. به او بگویید هر وقت که پول لازم دارد باید موضوع را باشما درمیان بگذارد نه این که پول دیگران را بردارد.
  • مثلاَ به جای آنکه بگویید: "همین را می خواستی که آبروی مراببری؟" می توانید بگویید: "فکر می کردم هر مشکل یا نیازی داشته باشی به خودم می گویی اما حالا دلم گرفته، احساس نا امیدی می کنم".
  • آگاهی خودرا از کاری که انجام داده به گونه ی نشان بدهید که هم اعتمادش به شما از بین نرود وهم پاسخ های دروغ نگویید مثلاَ به جای آنکه بگویید: "خودم دیدم که آهسته بکس برادرت را می دیدی" می توانید بگویید: "پسرم! تو بدون اجازه به بکس برادرت دست زدی! قبلا گفته بودم برای استفاده از وسایل دیگران باید از خودشان اجازه بگیریم. از این کارت خیلی ناراحتم."