Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی
Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی

رویدادهای تروماتیک؛ اثرات، پیامد ها و کمک کننده ها

با توجه به افزایش فجایع انسانی و حوادث بحران‌زا  به سبب بلایای طبیعی و فجایع انسان‌ساز سالانه میلیون‌ها نفر تحت تأثیر این فجایع قرار می‌گیرند. تلفات ناشی از رویدادهای بحران‌زا به کشته و زخمی شدن افرادی که در حادثه بوده اند خلاصه نمی‌شود، بلکه دامنه‌ی این اثرات می‌تواند افراد زیادی را که به نحوی با حادثه مرتبط بوده اند تحت تأثیر قرار دهند، این تأثیر گذاری در مواردی بسیار شدید است و منجر به تداوم آن در طول زندگی افراد می‌شود، اگرچه با گذشت زمان از بسامد اثرات حادثه کم می‌گردد اما بازهم به عنوان یک زخم در روان افرادی که نجات یافته اند باقی می‌ماند، پیامدهای حوادث بحران‌زا می‌توانند در تبانی با ساخت‌های روانی شکننده افراد، فرد را در تمام زندگی از فعالیت‌های عادی محروم سازد. بنابر این پیشگیری از آسیب‌های آتی و مقابله با اثرات رویدادهای بحران‌زا به پیمانه‌ی زیاد می‌تواند از این آسیب‌ها جلوگیری کند. زمانی که یک رویداد شدید، غیر منتظره و فوقِ توان مکانیزم‌میکانیزم‌های مقابله‌ای برای افراد اتفاق می‌افتد ابتدا واکنش‌های فوری به این رویداد در افراد آغاز می‌شود این واکنش ها می‌توانند در چند حیطه رخ دهند:

    در بُعد شناخت: علائم گیجی، نا آشنایی نسبت به زمان، مکان، افراد و...، نگرانی، افکار و تصاویرمزاحم و مقصر دانستن خود در برابر شرایط پیش آمده معمولاً به وجود می‌آید. 

در بعد هیجان؛ شوک، تأسف، ناراحتی، ترس، خشم، تحریک پذیری (پرخاشگری معمول)، احساس گناه و خجالت علائم اولیه حوادث بحران زا می‌باشند و از نظر روابط اجتماعی افراد ممکن است دچار دوری گزینی مفرط و تعارض‌های بین فردی شود، در این میان واکنش‌های روانشناختی به حادثه که توأم با علائم جسمانی می‌باشند، می‌توانند خیلی مهم و قابل توجه باشند که در اکثر اوقات فرد را وادار می‌کند به داکتر مراجعه کند. از نظر روانشناختی فرد دچار خستگی (فرسودگی)، سر درد، تنش عضلانی، درد معده، افزایش ضربان قلب، پاسخ‌های جهشی بیش از حد و مشکلات خواب می‌گردد و علت تمام این علائم رویداد بحران زایی است که فرد تجربه کرده است. البته واکنش‌های یاد شده در افراد آسیب دیده معمولاً به وجود خواهد آمد اما تعداد، شدت و مدت آنها در افراد مختلف متفاوت است. همانطور که زمان از حادثه می‌گذرد ممکن است واکنش‌های اولیه به تدریج کمتر شوند یا حتا از بین بروند اما همچنان افراد ممکن است علائم استرس پس از حادثه را نشان دهند. این علائم که به صورت کلی در دو بخش قابل بررسی است ممکن است باعث اختلال در کیفیت زندگی فرد مانند کار، فعالیت‌های راحت بخش زندگی، ارتباطات با اعضای خانواده و دوستان، دیدگاه وی نسبت به جهان و زندگی و... گردد از این مجموعه، واکنش‌های مزاحم موارد زیر را در بردارند:

- افکار و تصاویر ناراحت کننده از حادثه موقع بیداری یا خواب، که برای فرد مزاحمت ایجاد می‌کند.

زمانی که یاد آورهای حادثه‌ی بحران زا به سراغ فرد می‌آید، آشفتگی جسمی یا هیجانی به همراه دارد، به این مفهوم که ممکن است فرد غمگینی، ترس یا اضطراب را تجربه کند و یا ناراحتی‌های جسمی مانند درد های عضلانی، حالت تهوع و استفراق و... داشته باشد.

احساس اینکه حادثه دوباره درحال تکرار شدن است (فلش‌بک)، یاد آورها باعث می‌شوند افراد فکر کنند دوباره حادثه اتفاق افتاده است و عین حالت واقعی حادثه را تجربه کنند.

    دسته‌ی دیگر از علائم که ممکن است در طی زمان بعد از حادثه تداوم داشته باشند مربوط به دسته‌ی اجتناب و دوری‌گزینی می‌باشند اینگونه که:

فرد نمی‌خواهد در مورد رویداد آسیب‌زا صحبت کند، در آن مورد فکر کند یا حتا احساسی نسبت به آن داشته باشد.

از یادآورهای حادثه مثل مکان‌ها و افرادی که با حادثه مرتبط اند، اجتناب می کند.

حالت کرختی هیجانی به خود می‌گیرند (غم، شادی، ترس و... را نشان نمی‌دهد) یا از ابراز هیجانات خود جلوگیری می‌کند.

احساسِ جداشدگی و بیگانگی از دیگران و دوری گزینی اجتماعی دارد (گاهاً حتا خودرا در اتاقی حبس می‌کند).

علاقه خود نسبت به فعالیت‌های لذت بخش زندگی را از دست می‌دهد.

یک نوع حالت چشم به راهی و گوش به زنگی برای خطر، از جا پریدن سریع و یا بی قرار بودن دارد.

مشکلاتی در احساس نیاز به خواب یا در خواب ماندن دارد و همچنان تمرکز و توجه وی دچار مشکل می‌گردد.

 در بیشتر حالات افراد بر علاوه اینکه خود از حادثه متأثرشده اند در اثر رویداد بحران‌زا فرد عزیزی را نیز از دست داده است که این مسأله می‌تواند منجر به نوع داغدیدگی به نام داغدیدگی بحران‌زا شود، در ابن شرایط فرد همزمان علائم سوگ و استرس پس از سانحه را نشان می‌دهد، در این شرایط واکنش‌های معمول (همگانی) افراد را می‌توان به شرح زیر عنوان کرد:

فرد احساس گیجی، کرختی، ناباوری، سردرگمی یا گم‌گشتگی می‌کند، احساس خشم بر فردی که وفات کرده یا افرادی که مسوول مرگ‌وی به حساب می آیند دارد. واکنش‌های جسمی قوی مانند تهوع، خستگی، لرزش و ضعف عضلانی ممکن است وجود داشته باشد. فرد از این که زنده مانده است احساس گناه می‌کند، هیجانات بسیار شدید مانند ناراحتی بیش ازحد، خشم و ترس در فرد ایجاد می‌شود، در عین حال سوگ می‌تواند عامل افزایش خطر برای امراض جسمی و آسیب‌های دیگر باشد. در اثر سوگ، کارآمدی فرد کاهش می‌یابد و در تصمیم گیری دچار مشکل می‌شود. در مورد فرد از دست رفته افکار مزاحمت کننده‌ی دارد، حتا وقتی نمی‌خواهد این افکار را داشته باشد نمی‌تواند جلو آنرا بگیرد. گاهی افراد حالت اشتیاق، دلتنگی، و جستجوی فرد متوفا (مثل صدا زدن نام وی، گذاشتن بشقاب غذا برای وی یا منتظر ماندن برای بازگشت او) را نشان می‌دهند، کودکان به ویژه احتمال دارد در مورد مردن خود یا والدین شان نگران باشند و نیز ممکن است وقتی از مراقب یا فرد دیگر از عزیزان شان دور می شوند دچار اضطراب شوند.

      چه باید کرد؟ 

     علائمی که در بالا ذکر شد اگرچه واکنش‌های معمول نسبت به رویدادهای بحران‌زا اند و به نسبه در هر فردی به وجود می‌آیند، خیلی از این واکنش‌ها (حتا شدیدترین آن‌ها) نظر به توانمندی‌های شخصیتی و تاب آوری فرد به مرور زمان بر طرف می‌شود و جای نگرانی ندارد، اما اینکه در جریان تجربه چنین علائم به موارد زیر توجه داشته باشیم کمک می‌کند تا فرد آسیب دیده سریعتر با شرایط تطابق پیدا کند:

۱- انتقال فرد آسیب دیده به یک مکان امن و دور ساختن از صحنه‌ها و یادآورهای حادثه مثل اخبار تلویزیون، شرح حال ها و...

۲- رسیدگی به نیازهای اساسی و سعی در برآوردن آنها مثل خواب و غذا

۳- گوش دادن و تحمل واکنش های شدید به صبر و حوصله بسیار مهم است، اینکه اجازه بدهیم فرد گریه کند، جیغ بزند و هیجانات خویش را تخلیه کند.

۴- دوری از فشار آوردن برای اینکه آرام باشد، بخوابد و... هر کاری می‌کنید با اجازه خود فرد باشد.

۵- تاکید می‌شود اگر فرد میخواهد صحبت کند باید با تمام حواس به گفته هایش گوش بدهیم و اجازه بدهیم صحبت کند.

در عین زمان به علائم هشدار دهنده باید توجه کرد، در صورت وجود علائم زیر فرد نیاز دارد حتما به متخصص مراجعه کند:

1- اختلال شدید در فعالیت‌های عادی روزمره (سر کار نرفتن بعد از مدت زمان زیاد، حبس کردن خود در خانه، داشتن افکار خودکشی یا اقدام به آن).

2- بروز علائم شناختی شدید (مانند فراموشی‌های گسترده، ناتوانی در انجام کارهایی که قبلاً قادر به انجام آن بود و...)

3- ظهور علائم روان پریشی (توهم و هذیان پایدار، علائم مانیا- ترکیب حالت پایداری از شادی و غمگینی.

4- ظهور رفتارهای بزهکارانه، سوء مصرف مواد، اذیت و آزار دیگران و...

     در صورت وجود علائم شدید، طولانی مدت و گسترده، نیاز است فرد به صورت عاجل بستری شود و تحت درمان‌های دوایی و روان درمانی قرار گیرد، اگر علائم خیلی شدید نیست و فرد نسبت به حادثه ناراحتی‌هایی دارد روان درمانی و مشاوره می‌تواند کمک کننده باشد، اما مهم‌ترین مساله حمایت.های اجتماعی است که از طرف خانواده، دوستان و مهم‌تر از همه با اراده و سعی خود فرد صورت می‌گیرد. به صورت یک پیشنهاد کلی موارد زیر می‌توانند کمک کننده باشند:

- صحبت با فرد دیگر برای حمایت وی (خانواده، دوستان و...) یا گذراندن وقت با دیگران

- اشتغال به فعالیت‌های مثبت توجه برگردان مانند (ورزش، سرگرمی‌ها، مطالعه)

- داشتن استراحت کافی و خوردن غذای سالم

- سعی در برقراری یک برنامه‌ریزی عادی، زیرا رویدادهای بحران زا برنامه های روزمره و سالم افراد را مختل می‌کند.

- زمان بندی برای انجام فعالیت‌های لذت بخش (فعالیت‌هایی که قبلاً برای فرد رغب‌انگیز بوده است).

- اگر فرد کارمند است گرفتن مرخصی می‌تواند تصمیم درستی باشد.

- در صورتیکه فرد عزیزی را از دست داده است، سعی کند درد مورد وی حرف بزند و او را به یاد بیاورد به جای اینکه انکار کند یا از به یاد آوردن او اجتناب ورزد.

- تمرکز بر فعالیت‌های عملی که برای مدیریت بهتر اوضاع می‌توان اکنون انجام داد.

- استفاده از روش‌های آرام سازی (تمرین تنفس، مراقبه، خود گویی‌های آرام بخش، موسیقی آرام بخش).

- اشتراک در یک گروه حمایتی (در بعضی جاها گروه های حمایتی برای این موارد وجود دارد که متشکل از افرادی دارای حالات مشابه به هم می باشند).

- ورزش در حد اعتدال

- جستجوی برای گرفتن جلسه مشاوره

مواردی که هیچگونه کمکی در بهبودی نمی کنند:

- استفاده از الکول و مواد برای مقابله و کنار آمدن با شرایط دردناک

- اجتناب افراطی از فکر کردن یا صحبت کردن در مورد حادثه یا مرگ عزیز از دست رفته

- خشونت یا برخورد با دیگران

- خوردن بیش از حد یا چیزی نخوردن

- بیش ازحد تلویزیون دیدن یا انجام بازی‌های کمپیوتری

- سرزنش کردن و مقصر دانستن دیگران

- کار کردن بیش از حد

- دوری‌گزینی بیش از حد از خانواده یا دوستان

- مواظبت نکردن از خود (حمام نرفتن و...)

- انجام فعالیت‌های پر خطر (دریوری بی باکانه، سوء -مصرف مواد، عدم انجام احتیاط‌های لازم)

- دوری از فعالیت های لذت بخش

تکمله: امیدوارم به رسم همدلی و اینکه همه ما انسانیم و به همدیگر نیاز داریم؛ مطالب یاد شده در راستای تخفیف رنج افراد آسیب دیده به‌ کار گرفته شود.

محمد علی امیری-متخصص سلامت روان

پی نوشت : استفاده و اشتراک گذاری این مطلب با ذکر منبع بلامانع است. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.