به ادامهی بخش اول در مورد علتهای غیر جسمی تنبلی و ارائه راههای تغییر این نگرشها، در این مقاله میخواهیم به مهمترین عامل گرایشی شایع در تنبلی اشارهکنیم.
عمدهترین گرایش (Attitude) شایعِ تنبل ساز؛ گرایش "رنج گریزی" است. اعتقاد سخت و جزمی در این مورد که زندگی کردن باید زحمت کمتر و لذتهایی بیشتری داشته باشد، باید بتوانیم کاری پیدا کنیم که با حداقل زحمت، بیشترین مفاد را به دست بیاوریم، بیشتر بخوابیم، تفریحات بیشتری داشته باشیم و... این نگرش پیامدهای گوناگون و گاهی مشکلآفرینی را به همراه دارد؛ فرد میتواند در سایهی چنین نگرشی به خواستههای لذت بخشی اولویت بدهد که نیازمند زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی مانند صداقت، همدلی، شجاعت و تواضع است و به بهای فدا کردن این اصول که کیفیت زندگیِ ذهنی را مشخص میکنند به آن لذت مطلوب خویش برسد. گرایش رنج گریزی افراد را مدام در مقام مقایسه با دیگران قرار میدهد و فرد مقایسهگر چنین میپندارد که دیگران در رفاه و آسایش هستند و هیچ مشکلی ندارند چرا من اینگونه نباشم. در این مورد مولانای بلخ داستان فردی را بیان میکند که میخواهد همهچیز آماده و بدون زحمت در اختیار او قرار گیرد و سال هاست به این امید کاری انجام نمی دهد، اما برایش میگویند این آماده بگیری خیلی نادر است، آنچه نتیجه بخش است همان کار و فعالیت توست...
کان فلانی یافت گنجی ناگهان من همان خواهم مه کار و مه دکان
کار بخت است آن و آنهم نادر است کسب باید کرد تا تن قادر است
همیشه تلاش و رنج برای نوع انسان فضیلت بوده است. اگر به تمدن قدیم مصر، یونان و روم و تمدن شرق نگاه بیندازیم آثاری از تلاش انسانها بر سنگ، ساختمانها، مجسمهها و اشیا کاملاً مشخص است و ما آن را به دلیل اینکه دستساز بشر بوده قدر میگذاریم و قیمت زیادی بابتش میپردازیم، این تلاشها زندگی بشر و تاریخ ما را ماندگار کرده است و این مردانِ رنج طلب تاریخساز بودهاند. حقیقتاً رنج زمینهساز لذت است، وقتی در کاری نهایت تلاش میکنید و نتیجهی آن را به دست میآورید برایتان ارزشمند و بسیار لذتبخش است. اگر تمام امکانات برای پیشرفت و رفاه زندگی مساعد بود ما دیگر از خرید اشیای جدید، روزهای رخصتی، پیدا کردن یک دوست، شروع یک کار و... هرگز لذت نمیبردیم. نباید دنبال زندگی راحت بود، باید دنبال زندگی ارزشمند بود. وقتی امیدوارانه تلاش میکنیم تا چیزی به دست آوریم خودِ این تلاش لذتبخش است، مهم نیست به چه نتیجهای میرسد. از آوان خلقت ما انسانها در سختی آفریدهشدهایم تا باهمت و کارِ خویشتن تسهیلات را برای زندگی فراهم کنیم، وقتی مغایر این گرایش حرکت میکنیم- رنج گریز میشویم، کسالت و تنبلی و به دنبال آن ناامیدی و پوچی بر ما غلبه میکند.
هیچگاه فقیر بودن و نداشتن امکانات توجیه قابل قبول برای انجام ندادن کار مؤثر نیست، ممکن است شما به دلیل محدودیتهای مالی، یا نداشتن واسطه و شناخت دچار مشکل شوید اما وقتی بهصورت معنادار تلاش میکنید و این تلاش ولو به نتیجهای هم ختم نشود، حس درونیتان موثریت را برای شما حفظ میکند و چهبسا این تلاشها به نتیجهای عینی نیز برسد، مهم این است که به اصل تلاش و زحمت و فعالیت ارزش بدهیم نه به آنچه که نتیجهای آن است.
چهکار میتوان کرد؟
اول، باید گرایش رنج گریزی را به چالش کشید. باید با خود فکر کنیم چه نوع زندگیای را میخواهیم؛ زندگیای که پر از چالش و سختی اما کشف چیزهای جدید و هیجانانگیز است، توأم با رشد و کسب جایگاه شایسته و اعتبار و سرمایه اجتماعی است که حتماً نیاز به تحمل رنج دارد. اما این رنج با عذاب و درد فرق میکند، رنج اینجا به مفهوم سختی، پشتکار و پشت کردن به لذتهای کوتاهمدت است. یا زندگی را طلب داریم که مدام مارا در حسرت قرار میدهد، همیشه نگران هستیم نشود اتفاقی بیفتد که ساحهی امن مرا تهدید کند، زندگی یکنواخت و منفعل که وابسته بودن به دیگران برای رفع نیازهای ما ویژگی اصلی آن است.
دوم، اگر تصمیم گرفتیم که زندگی نوع اول که همان زندگی تعریفشده برای یک موجود انسان است را انتخاب کنیم، باید بدانید این کار نیاز دارد اول ساحهی امنی که برای خودتان ساختهاید و در آن خفتهاید را ترک کنید و این کار سخت است، اما شدنی است. ببینید چهکار میکنید و چه عادتهایی دارید که زندگیتان را یکنواخت ساخته و عمر باارزش تان را بیهوده در آن صرف میکنید، اگر خوابیدنِ زیاد است باید آن را محدود کنید، اگر استفادهی زیاد از شبکههای اجتماعی است باید بجای آن کار مؤثرتری را ولو با سختی و رنج همراه باشد انتخاب کنید. مثلاً کتاب بخوانید، روی نوشتن یک کتاب فکر کنید، چیزی بکارید، ورزش کنید، یا حداقل ارتباط اجتماعیتان را تقویت کنید. مهم این است که ساحهی امن تان را ترک کنید، این ساحه ممکن است اضطراب کمتر و راحتی بیشتری با خود داشته باشد اما شمارا روزبهروز منفعلتر میسازد.
سوم، فهرستی از فعالیتهایی ترتیب کنید که میتوانید بهجای وقتگذرانی آنها را انجام بدهید. سپس بااراده و پشتکارِ تمام بر هرگونه وسوسه در انجام ندادن آن غلبه کنید. این کار را میتوانید به این صورت بهتر انجام بدهید (اول کاری را انجام دهید که قبلاً انجام نمیدادید و برایتان سخت بود وقتی آن را تمام کردید کاری را که دوست دارید به دنبال آن انجام بدهید، و هیچگاه این ترتیب را تغییر ندهید) مثلاً اگر کتاب خواندن برایتان سخت است، اول کوشش کنید کتاب بخوانید و وقتی به هدفتان رسیدید فعالیت لذتبخش مثل تلویزیون دیدن و... را انجام بدهید.
پنجم، زندگی افرادی را مطالعه کنید که برایتان حسرتآور است و دوست داشتید چنین زندگی داشته باشید. با دقت زندگی گذشته و حال وی را مطالعه کنید ببینید آیا آنها این شرایط را آماده دریافت کردهاند یا برای به دست آوردن آن تلاشی هم انجام داده است.
تکمله: هیچچیزی نمیتواند غیر از اراده و تصمیم خودتان بر اینکه میخواهید چگونه زندگی کنید این گرایش را تغییر بدهد. تغییر دادن شرایط فیزیکی شاید راحتتر از گرایشهای ذهنی باشد، پس میتوانید از محیط زندگیتان شروع کنید، از مرتب کردن جای خواب تان تا زودتر بیدار شدن، تا کمک در خرید سودای خانه و... مهم این است که ساحهی امن تنبل ساز را ترک کنید.
ادامه دارد...
در جریان شیوع ویروس ایبولا و آنفلونزای مرغی ما راهنماییهایی برای معلمان و والدین نوشته بودیم، اینکه چگونه در مورد رودیدادهایی صحبت کنند که توجه گستردهی رسانهها را به خود جلب کرده است. اکنون ویروس کرونا (COVID-O19) به عنوان یک بحران صحی جهانی اعلام شده است و یک بار دیگر توجه به این گونه توصیه هارا مهم میسازد. در این مقاله ما توصیه هارا با هم جمع کرده ایم برای اینکه در مورد ویروس کرونا چگونه با کودکان صحبت کنید.
در زیر حقایقی در مورد بیماریها وجود دارند که شما میتوانید به کودکان توضیح بدهید، اما به تناسب سن کودک ممکن است نیاز به توضیحات بیشتری باشد.
– ابتلا به ویروس کرونا میتواند در انسانها منجر به عفونت دستگاه تنفسی شود. برای اکثر افراد در حد علائم کوچک و ساده است، اما در این مورد بیشتر از 1000 قضیه مرگ نیز گزارش شده است. باور به این است که منشأ عفونت حیوانات است اما میتواند در بین انسانها منتشر شود.
– این ویروس در یک شهر عمده و بزرگ چین (ووهان) در ماه دسامبر 2019 کشف شده، اما فعلاً مواردی از ابتلا به بیماری در کشورهای متعددی گزارش شده است.
– در مورد بیماری اطلاعات اندکی وجود دارد، اما تعداد زیادی از داکتران و کارمندان وابسته به خدمات صحی کار میکنند تا جزئیات بیشتری بیماری را بفهمند. این کار به آنها کمک میکند تا با مؤثریت بیشتر خطر انتشار این ویروس را کاهش دهند. سؤالهایی که متخصصان در جستجوی جواب شان است را می توان موارد زیر در نظر گرفت:
1- ویروس از کجا آمده است؟
2- چقدر جدی و خطرناک است؟ چه کسی و چگونه مریض میشود، و مریضیاش چه علائمی دارد؟
3- بیماری چگونه انتشار مییابد؟
4- میتواند کسی که فعلاً علائمی از بیماری را ندارد، افراد سالم را مبتلا کند؟
5- آنها چگونه میتوانند بهتر درمان شوند؟ چه اقداماتی میتواند ابتلا به ویروس را محدود کند؟
همانند تمام عفونتها، رعایت بهداشت دستها مهماند، این کار با شستن دستها با آب و صابون و یا کریم ضدعفونیکنندهی دیگری صورت میگیرد. تا فعلاً واکسین یا دوای پیشگیرانه برای این بیماری وجود ندارد، دانشمندان 24 ساعته تلاش میکنند تا دواهای بیاثر سازی آن را پیدا کنند.
همانطوری که ویروس انتشار مییابد، بهگونهای گسترده در تلویزیون، روزنامهها و انترنت در مورد آن بحث میشود. مهم است بدانید که کودکان صفحه اول روزنامهها را میخوانند یا در انترنت فعال هستند، و در مورد آنچه شنیدهاند، دیدهاند یا خواندهاند، با همدیگر صحبت میکنند، سرخطهای اغراقآمیز در این مورد کنجکاوی آنها را برمیانگیزد. ما نمیتوانیم کودکان را از آنچه که جریان دارد محافظت کنیم یا آنها را بیخبر نگهداریم، حتا کودکان بزرگتر (سنین 6-7 سال) میتوانند به حد کافی مطالعه کنند تا آگاه شوند که ویروس میتواند خطرناک باشد و ازاینجهت بترسند. وجود تصاویر و گزارشهایی در این مورد قابلانتظار است، به گونهی مثال تصاویری از شفاخانههای پر از بیمار که ترسناک به نظر میرسند، لذا باید برای کودکان توضیح داده شود. آنچه که در گزارشها ذکر میشود به کودکان کمک نمیکند، این اطلاعات فقط برای خواندن یک فرد بزرگسال مناسب است. بدون توضیحات لازم از طرف بزرگسالان، کودکان با اینهمه اطلاعات فریب میخورند و این ممکن است منجر به خیالپردازی آنها شود زیرا در مورد آن دسته از اطلاعاتی که آنها را فریب داده است شناخت و تجربه کافی ندارند. کودکان نیاز دارند که بزرگسالان در مورد آنچه در دنیا جریان دارد به آنها کمک کنند تا اینکه فهم نادرست اصلاح شود و آنها فهم درست و معقولی از حوادث به دست بیاورند. دلیل اینکه ما باید در مورد ویروس کرونا با کودکان صحبت کنیم این است که؛ کمک کنیم تا آنها احساس امنیت کنند. این واقعاً درست و منصفانه نیست که کودکان در مقایسه با بزرگسالان از چیزی بترسند که در آن حد ترس نیاز نیست. یکی از دلایل ترس کودکان این است که آنها فاصله/ مصافه را بهسختی میتوانند بفهمند؛ وقتی در مورد تلفات زیادی در چین میشنوند نمیتوانند در نظر بگیرند که چین با ما فاصلهی زیادی دارد و ما از موقعیت حادثه دور هستیم. کودکان همچنان نمیدانند که یک اقدام اورژانسی یا قرنطین چیست؟ وقتیکه مسئولین میگویند آنها مجهز شدهاند یا اینکه یک شهر یا کشتی در قرنطینه است چه معنایی دارد، این مفاهیم باید به کودکان توضیح داده شود.
ما به معلمان مقطع ابتدایی مکاتب توصیه میکنیم، در مورد ویروس کرونا در صنف صحبت کنند. به این دلیل که؛ شاگردان ما به احساس امنیت نیاز دارند درعینحال میتوانند چیزهایی نیز یاد بگیرند. ما توصیه میکنیم که شما بهعنوان یک معلم بررسی کنید و ببینید که کودکان در مورد ویروس چه میدانند؟ با این کار میتوان تصورات غلط احتمالی را اصلاح کرد و این بهترین راه است که همچنان مطابق با مبنای فکری آنها یک فهم بنیادی و واقعی در مورد ویروس برایشان ارائه کنید. همچنان زمینهی امیدواری را برای آنها فراهم کنید: به آنها بگوئید که اکنون تعداد زیادی از مردم کار میکنند تا انتشار ویروس را مهار کنند و پژوهشگران سعی دارند تا درمانی برای آن پیدا کنند. ما توصیه میکنیم که دو نفر از معلمان در مکتب وظیفهی تعقیب اخبار را به عهده بگیرند و اطلاعات جدید در زمینهی پیشرفت را برای شاگردان ارائه کنند. بهعنوان یک گزینه، مکتب میتواند یک بروشور اطلاعاتی حاوی یک پیام مشخص در مورد آنچه که باید درباره ویروس کرونا گفته شود را برای والدین بفرستند.
به کودکان چی میتوانید بگویید؟
در ادامه مثالهایی از اینکه چگونه میتوانید در مورد وضعیت جاری به کودکان اطلاعات بدهید ذکر شده است.
ویروس کرونا چیست؟
ممکن است شما اطلاعات و داستانهایی در مورد ویروس کرونا را از رسانههای مختلف مانند روزنامهها، انترنت یا دوستان تان به دست آورده باشید. این چیزی است که تقریباً تعداد زیادی از مردم در مورد آن حرف میزنند. این ویروس در چین پیداشده است، جایی که تعداد زیادی از مردم به آن مبتلا شدهاند، آنها فکر میکنند که اولین بار از حیوانات به انسان منتقلشده است اما ما نمیدانیم که اولین انسانها چگونه مبتلا شدهاند؟ زیرا بیماری از طریق ارتباط بین مردم انتقال مییابد و اکثر افراد نمیداند به چه صورت منتقل میشود و تعداد زیادی از مردم مریض میشوند؟ بیماری فقط از طریق ارتباط یک شخص مریض با یک فرد سالم به وی منتقل میشود و این انتقال از طریق دست دادن یا از طریق ارتباط مایعات بدن شخص مریض به افراد سالم صورت میگیرد، مایعات بدن که باعث انتقال ویروس میشوند شامل آب دهان، خون، عرق، استفراق، ادرار و مدفوع میباشند. ویروس بسیار جدید است و داکتران و متخصصان سعی میکنند بفهمند که چطور عمل میکند. همچنان تعداد زیادی تلاش میکنند تا واکسینی بسازند که فرد را در مقابل ویروس محافظت کند، اما تا فعلاً واکسینی وجود ندارد. فردی که مریض میشود مثل کسی است که دچار عفونت تنفسی شده است، آنها سرفه میکنند، و علائم بیماری سینه و بغل دارند. بعضیهای شان دچار علائم خفیف هستند و این علائم در تعدادی هم خطرناک و جدی اند، همچنان تعدادی از این مریضی مردهاند. در چین سخت تلاش میشود که جلوی پخش ویروس را بگیرند، مثلاً آنها یک شهری با چند میلیون جمعیت را جدا کردهاند بهگونهای کسانی که آنجا زندگی میکنند نمیتوانند شهر را ترک کنند و دیگران را مبتلا سازند. اینکه آنها نتوانستهاند تا اکنون بیماری را درست بفهمند ترسناک است، اما خوب است بدانیم افراد زیادی سعی دارند آن را بفهمند و آنهایی که مسئول امنیت سلامت در دنیا هستند مثل سازمان صحی جهان؛ کار میکنند تا کشورها را همکاری کنند افراد مبتلا را شناسایی کرده و تحت درمان قرار دهند.
این مهم است بدانیم، باآنکه تعداد زیادی مریض شدهاند، اما تنها تعداد کمی از آنها مردهاند. داکترانی که در زمینهی صحت عامه کار میکنند و آنهایی که مسئولیت حفاظت همهی مارا در سطح کشور دارند سخت تلاش میکنند. آنها برنامههایی دارند، حتا آموزشدیدهاند تا بدانند اگر کسی در کشور ما به این بیماری دچار شد چی کار کنند. آنها همچنان آموزشدیده اند که افراد مبتلا را در شفاخانههای بزرگ چگونه کمک کنند، آنهایی که مسئول صحت در کشور ما هستند به ما اطمینان میدهند که همهی سعیشان را خواهند کرد.
آیا ویروس کرونا خطرناک است؟
بلی خطرناک است، اما فقط زمانی که با یک فرد بیمار در ارتباط هستید. تمام آنهایی که به افراد بیمار کمک میکنند این را میدانند و اینکه چگونه آنها را حفاظت کنند. تعداد زیادی افراد مبتلا علائم شدید و جدی ندارند اما بیماری خطرناک است، طوری که بعضی افراد مرده اند. اما این در مورد افراد مبتلا به سینه و بغل نیز صدق میکند که متأسفانه خیلی، خیلی زیاد است. متخصصان خدمات صحی افراد بیماری را که ممکن است مبتلا شده باشند معاینه میکنند، اما آنها محافظت از خود را بلد اند از بیماریهای عفونی پیشروندهی قبلی یاد گرفتهاند که خود را چگونه محافظت کنند، پس بسیار نادر است که متخصصان دچار بیماری شوند.
چرا این قدر در مورد ویروس کرونا صحبت میکنیم؟
دلیل این است که بزرگسالان در این مورد بسیار نگران هستند، زیرا تعداد زیادی از مردم در سطح جهان به این ویروس مبتلا شدهاند، آنها میترسند که بیماری پخش خواهد شد. هر چیزی که برای ما تهدیدکننده به نظر برسد و آنچه را که به صورت کامل نمیدانیم ترسناک به نظر میرسد و مثل اضطراب دلواپسی/ نگرانی ایجاد میکند. به همین دلیل است که گزارشهای زیادی در رسانهها وجود دارد و این ممکن است باعث ترس و ناراحتی ما شود. اگرچه مسئولان امور صحی اعتقاد دارند که بیماری برای تعداد زیادی از هموطنان ما خطرناک نیست اما آنها باید آماده باشند تا اگر افرادی دچار بیماری شد همهجانبه کمک شان کنند.
کودکان چی کار باید کنند؟
باید بدانیم بزرگسالان مسئول مقابله با بیماری هستند؛ افراد مریض در شفاخانهها تحت مراقبت قرار میگیرند، نیازی نیست شما نگران باشید. اگر پدر یا مادرتان در سیستم محافظت از صحت یا شفاخانهها کار میکنند باید بدانید که آنها بلد هستند چگونه با این بیماری مقابله کنند، آنها همچنان میدانند خود را چگونه از ابتلا به این بیماری محافظت کنند. بههرحال بعضی چیزهایی هستند که باید انجام بدهید.
· متوجه باشید شایعات یا داستانهایی در مورد ویروس پخش نکنید که حقیقت ندارند.
· سعی کنید کودکان را نترسانید (بهویژه آنهایی که کم سن و سالاند).
· بازی و تفریح کنید همانگونه که قبلاً میکردید و سعی کنید نا حد ممکن در مورد آنچه که جریان دارد کمتر فکر کند.
· در مورد آنچه که جریان دارد با بزرگسالان صحبت کنید. از سؤال کردن در مورد ویروس یا هر نگرانی دیگری که دارید نترسید.
توصیههایی برای معلمان ابتدایی
کودکان مثل دانشمندان هستند، آنها میشنوند، میبینند، میخوانند و بر اساس نتایج آن رسامی میکشند. ما میدانیم که کودکان کودکستان از داستانهای اخبار وحشتناک آگاه میشوند. این وحشت ممکن است از طریق تلویزیون یا گوش دادن زیاد به صحبتهای بزرگسالان ایجاد شود. معمولاً همسالان یا دوستان در مورد بیماریها صحبت خواهند کرد یا اخبار را دوباره گویی خواهند کرد، که این روشها همه نادرست هستند. کودکان فکر میکنند آنچه که جریان دارد ترسناک است، اما اطلاع ندارند که این نگرانی و ترس چقدر درست و واقعی اند. ما پیشنهاد میکنیم بفهمید که کودکان بزرگتر کودکستان در مورد ویروس چه چیزی شنیدهاند. از کودکان بپرسید چه چیزی از اخبار شنیدهاند تا بتوانید فهم غلط را اصلاح کنید. اگر کودکان به صحبت در این مورد علاقهمندی نشان ندادند -خوب است اصرار نکنید- اما در زمان معین اطلاعات لازم را ارائه دهید. کودکان کم سن و سال فاقد شناخت و تجربه در تفسیر اطلاعاتی هستند که دریافت میکنند، اینگونه است که بهصورت غیرضروری میترسند و گیج میشوند. آنها به حقایق و توضیحات نیاز دارند تا بتوانند ترس و گیجی غیرضروری را کاهش دهند.
توصیههای کلی برای گفتگو با کودکان
1- منتظر نباشید تا ببینید چی اتفاقی میافتد- بروید و ببینید
بهعنوان یک بزرگسال، شما باید فعالانه بررسی کنید که کودکان در مورد وضعیت چه چیزی را فهمیده اند؟ آنها ممکن است از آنچه که اتفاق افتاده ترسیده باشند. اخبار از جاهای دور ممکن است نزدیک به نظر برسد، مخصوصاَ زمانیکه رسانهها آن را در خانهها میآورند. به خاطر داشته باشید که هر روزنامهای صفحهی کودک دارد-که همان صفحه اول است. تمام کودکانی که میتوانند بهخوبی بخوانند با آن در روی میز صبحانه یا غرفه روزنامهفروشی روبرو میشوند (اگرچه روزنامه خواندن در کشور ما بسیار نادر است-م). در حقیقت، صفحه مخرب روزنامه نباید جلوی کودکان باشد.
2- کودکان نیاز دارند تا بفهمند
در این مورد فکر کنید که چگونه میتوانید با کودکتان گفتگو را شروع کنید زمانی که او یک سرخط بزرگی از روزنامه یا وبسایت را بازگو میکند. حال اینکه ما نمیتوانیم از مواجهه آنها با رسانهها حفاظت کنیم، باید کمک کنیم بفهمند، تا این فهم باعث آرامش شان شود. همچنان شما میتوانید برنامهتان در مورد صحبت با کودکان را با دیگر بزرگسالان در میان بگذارید.
3- کودکان به ساختهای ذهنی نیاز دارند
ساختهای ذهنی خوب واژهها و مفاهیمی اند که کودکان را قادر میسازند در همان سطح بفهمند. با یک ساخت ذهنی درست کودک میتواند از نگرانیها و ترسهای غیرضروری بکاهد، و میتواند در این مورد صحبت کند که چه چیز در مورد آنها نگرانکننده است. برای کودکان کم سن و سال، اطمینان از مواردی چون "من نمیترسم، مادر و پدر به این بیماری مبتلا نخواهند شد، یا حالا همه کار میکند تا جلوی ابتلاء دیگران به این بیماری را بگیرد" ممکن است لازم باشد. کودکان بزرگتر به توضیحات شما در این مورد نیاز دارند که چرا شما خود را در امن احساس میکنید. از سوالات کودکان نترسید و به آنها جوابهای صادقانه ارائه کنید. اگر جواب را نمیدانید بگویید؛ نمیدانم یا سعی میکنم جوابش را پیدا کنم. کودکان تجارب شان را با پرسیدن سوال شکل میدهند و معمولاً در مورد یک موضوع چند بار سوال میپرسند تا به اطلاعات شان استحکام بخشند.
4- بهترین توضیح ما بزرگسالان
اگر خیلی با هیجان صحبت کنید، کودکان ممکن است نتوانند توضیحات را درست به خاطر بسپارند. آنها باید چند بار توضیح شما را بشنوند. اگر اختلافات قابلتوجهی در این توضیحات وجود داشته باشد آنها گیج خواهند شد. به همین دلیل توضیحات باید نامتناقض باشند. همچنان، مخربترین قسمت اطلاعات باید در قسمت اول گفتگو باشد مثلاً "این یک بیماری است که تعداد زیادی از مردم را در چین مبتلا کرده است و تعدادی هم مرده اند". بنابراین افراد بیمار با افرادی که مبتلا نیستند نباید یکجا باشند. همچنان افرادی که بیماران را کمک میکنند باید از خود نیز محافظت کنند (دهان خود را بشویند، دستهای خود را بشویند، ضدعفونی کنند و...) کودکان انتظار دارند و میخواهند که ما یک نسخهی خوبی از بزرگسال برای آنها باشیم. به آنها بگویید که خیلی مشکل است که بیماری به کشور ما برسد و مسئولین تمام تلاششان را میکنند تا از بیمار شدن مردم جلوگیری کنند، اما اگر بیماری آمد، داکتر ها و شفاخانهها میدانند چی کار کنند.
5- کمک کنید بفهمند-نه اینکه سعی کنید آرام باشند
گفتگو با کودکان به این هدف است که آنها در مورد وقایع جاری بفهمند و خود را امن احساس کنند. ما باید مطمئن باشیم در گفتگوهای ما این اتفاق میافتد. وقتی ما گفتگو را شروع میکنیم و در مورد ترسهای آنها صحبت میکنیم، باید بگوییم که این توضیحات به این دلیل است که آنها بر افکار نگرانکنندهی شان کنترل پیدا کنند. هدف این نیست که هیجانات قوی را برانگیزیم بلکه هدف این است که آنها را کاهش دهیم.
6- به واقعیتها متکی باشید
ویروس کرونا بار اول در شهرهای چین کشفشده است. ازاینرو به کشورهای دیگر انتشاریافته. دانشمندان معتقدند که این ویروس از حیوانات (که بیشتر خفاش بیشتر ذکرشده) به انسانها منتقلشده است. اما دقیقاً مشخص نیست. آنها اکنون میدانند که بین انسانها پخششده است، داکتران سعی میکنند بیماری را بفهمند.
7- کودکان برای خودشان چی کار میتوانند؟
چیزهایی کوچکی هستند که کودکان میتوانند برای خود انجام دهند تا از ارتباط با افراد مبتلا به ویروس کرونا جلوگیری کنند. موارد معمول میتوانند همیشه کاربردی باشند مثلاً بگویید که مهم است تا آنها دستهای شان را بعد از تشناب بشویند. اگر ریزش دارند و سرفه میکنند، داخل دستمال سرفه کنند (بعضیها میگویند با آستین دهان خود را بپوشانید اما متخصصان خیلی موافق نیستند). مانند بیماریهای دیگری که خطرناک نیستند مثل زکام و آنفلونزا این بیماری نیز میتواند از طریق مایعات بدن منتشر شود.
بزرگسالان همچنان میتوانند از این شرایط استفاده کرده و در مورد سلامتی جسم چیزهایی به کودکان بیاموزند، بگویند که وقتی مریض میشویم چه اتفاقی میافتد و چگونه تمام اعضای بدن باهم تعامل میکنند تا مارا زنده نگهدارند. کودکانی که در مورد مرگ سوال میپرسند باید توضیحات سادهای از اینکه هنگام مرگ چه اتفاقی برای جسم میافتد را دریافت کنند؛ اینکه تمام فعالیتهای زندگی قطع میشود، فرد دیگر احساس درد نمیکند و فرد مرده دیگر بر نمیگردد.
لینک منبع اصلی
https://krisepsykologi.no/what-can-we-say-to-children-about-coronavirus/?fbclid=IwAR06vL0ddAQd61ghettiV8ZBU8dbZZwORgXXHe5F6K2orNBDMd19b8X1gU8
افسردگی یک وضعیت انسانی جدی و پیچیده است که طی هزارها سال بشر را تحت تأثیر خویش قرار داده است. تلاشها در تعریف و درمان بیماریهای افسردگی بهسان خود حوزۀ پزشکی قدیمی است و زمینهساز ظهور روانپزشکی علمی مدرن در سال 1800 میباشد. سیستم فعلی طبقهبندی روانپزشکی (DSM-5) شامل یک تشخیص واحد برای افسردگی تحت عنوان اختلال افسردگی عمده (MDD) میباشد.
در زیر چند نوعی از افسردگی ذکرشده است، بااینکه آنها از سیستم DSM مدرن جامانده است اما وضعیتهای بالینی با آن مرتبط است.
افسردگی درونزاد (Endogenous Depression)
افسردگیهای درونزاد، افسردگیهاییاند که در فقدان عامل استرسزای روانشناختی یا اجتماعی شناختهشده و مشخصی اتفاق میافتند. همچنان به آن "افسردگی متابولیک" یا "زیستی" نیز گفته میشود، این افسردگیها مانند "وقوع یک رویداد غیرمترقبه" به نظر میرسند و اصولاً ماهیت چرخهای دارند. بیماران دارای افسردگی درونزاد قادر نیستند یک برانگیزان مشخصی برای افسردگیشان بیابند و معمولاً یک تاریخچۀ فامیلی از اختلال خلقی یا خودکشی دارند.
به خاطر علت افسردگی درونزاد باور بر این است که آنها زیستیاند، داروهای ضدافسردگی بهعنوان خط اول درمان استفاده میشوند، اما بیشتر اوقات ترکیبی از رواندرمانی و دارودرمانی برای درمان آنها بهکاربرده میشود. در موارد مقاوم به درمان، درمان الکترو شوک (ECT)، یا تحریک مقناطیسی ترا جمجمهای (TMS) ممکن است به خاطر رهایی از رنج شدید نیاز باشد. این نوع از افسردگی همتراز با مفهوم سنتی روانپزشکی از ملانکولیا قرار میگیرد.
افسردگی برونزاد (Exogenous Depression)
این افسردگیها همچنان "افسردگیهای واکنشی" یا "افسردگیهای موقعیتی) نیز گفته میشوند و در اثر بعضی از عوامل خارجی رخ میدهند، معمولاً، در نظریه روان تحلیل گری، از دست دادن یک فرد عزیز یا ابژه، علت وقوع این نوع افسردگی گفته میشود. افسردگی برونزاد ممکن است با یک دسته از رویدادهای مشقتبار زندگی برانگیختهشده و شروعشده باشد؛ مانند مرگ یک عضو خانواده، از دست دادن شغل، فشار اقتصادی، بیماری جسمی و غیره. بیمار مبتلابه افسردگی برونزاد همیشه قادر به شناسایی علت یا علتهایی که آنها را افسرده ساختهاند میباشد. و شروع این افسردگیها مشخصاً منطبق با وضعیتهای محیطی یا برانگیزانهای آن است. به این دلیل که فرض میشود این نوع افسردگی یک علت روانشناختی داشته باشد؛ رواندرمانی، درمان برگزیده خواهد بود.
افسردگی اتکایی/ انگلوار (Anaclitic Depression)
این نوعی از افسردگی، بهعنوان پیامد جدایی یک جنین بهصورت فزیکی یا هیجانی از مادر مفهومپردازی شده است، و با ترسهای شدید از رهاشدگی و احساس ناامیدی و ضعف توصیف میشود. این امر بیمار را وادار میسازد تا یک ارزش نا معتدل (مفرط) را در روابط بالای استقلالیت فردی قرار بدهد که فرد را در برابر افسردگیها در پاسخ به از دست دادن یک رابطه یا تعارض بین فردی آسیبپذیر میسازد (انجمن رواشناسی امریکا). افراد با افسردگی اتکایی برای پریشانی و عدم سازماندهی که در مواجهه با فقدان و جدایی دچار میشوند قابلتوجه هستند. مشکلات آنها حول موضوعات رابطه، علاقه، اعتماد، نزدیکی و گرما، یا نبود آنها سازمان مییابد. آنها بهجای کمالگرایی یا خود سرزنشی افراطی، احساس پوچی، تنهایی، کامل نبودن، درماندگی و ضعف میکنند. اغلب از ناامیدی وجودی و بیمعنایی زندگی شکایت میکنند. نظریه روابط موضوعی بهطور وسیع در فهم افسردگی اتکایی سهیم است. و درمان آن میتواند شامل رواندرمانی- روان تحلیل گری یا روانکاوی باشد.
افسردگی درونفکنانه (Introjective Depression)
افسردگی درونفکنانه یک افسردگی بهشدت خود انتقادی است. انجمن روانشناسی آمریکا آن را اینگونه تعریف کرده است.
ناراحتی شدید و ملال همراه با سرزنشگری، احساسات خود نامطمئنی بیرحمانه، خود-انتقادگری، و خود بیزاری. افراد مبتلا به افسردگی درون فکنانه در بیشتر فعالیتهایی که وارد میشوند بهقصد جبران استانداردهای افراطی شدید خود، انگیزه و عمل مداوم برای اجرا و به دست آوردن است، و زمانی که در حد انتظارات خود ظاهر نمیشوند احساس گناه و شرم در آنها برجسته است. علت پذیرفتهشده برای این نوع افسردگی، یک محیط اولیه است که مشخصهی آن انتقاد گریِ خصومتگرانه و انتظارات غیرقابل دستیابی بوده است.
وجه تمایز این دو نوع افسردگی در چیست؟
فروید اصطلاح افسردگی اتکایی را برای نوع کودکانه انتخاب ابژه بکار برده است که در آن مادر آرامشدهنده و فراهم آورنده راحتی و مراقبت در نظر گرفته میشود. این نوع افسردگی ناشی از اختلال در رابطه اولیه با ابژه اصلی (مراقب اصلی) است و قابلتمایز از افسردگی درون فکنانه میباشد که ناشی از سوپرایگویی خشن و به طرز بیرحمانهای منتقد است که احساسات شدید حقارت، بیارزشی، گناه و آرزو برای کفاره را ایجاد میکند.
در افسردگی اتکایی گناه نقش اندکی دارد اما ترسهای غالب از رها شدن و مورد عشق قرار نگرفتن حاکم هستند. شکل ساده، ابتدایی یا اتکایی افسردگی با ماهیتی عمدتاً دهانی مشخصشده و به واکنشهای ابتدایی دوران کودکی نسبت به زخم نارسیستیک، از دست دادن عشق، ترس از محرومیت و گرسنگی مرتبط میشود. افراد با افسردگی اتکایی، غالباً بااحساس گناه ندارند اما دچار کندی روانی-حرکتی و احساسات افسردگی، انزوا، خستگی، حقارت، بیارزشی، تهی بودن و بیعلاقگی بوده و شکایتهای متعدد جسمانی یا روانتنی دارند. در این نوع افسردگی تمایز خود-ابژه (درک مستقل خود از دیگری) اندکی وجود دارد.
در افسردگی درون فکنانه، احساسات بیارزشی، دوستداشتنی نبودن بهجای مورد دوست داشتن قرار نگرفتن، گناه و شکست در تأمین انتظارات و استانداردها وجود دارد. ایدهآل های فوقالعاده عالی، سوپرایگویی بیشازحد خشن، مضمون شدیدی از اخلاقیات و تعهد، بررسی و ارزیابی مداوم خود به چشم میخورند. گناه نسبت به وسوسهها یا افکار سرکشی وجود دارد یا این احساس حاکم است که فرد قادر به تأمین انتظارات نیست و مورد نفی و نقد قرار خواهد گرفت. نیاز شدیدی برای کمال، میلی برای سرزنش و مسئولیتپذیری و احساس درماندگی از دستیابی به پذیرش، تائید و به رسمیت شناخته شدن وجود دارد. ابراز احساسات متضاد و خصمانه نسبت به ابژه (دیگری) به دلیل ترس از دست دادن عشق او دشوار است. جدالهایی بهقصد جبران و از طریق دستاوردهای بیشازحد انتظار برای کسب تائید و رسمیت یافتن وجود دارند اما رضایت معمولاً دوام اندکی دارد. حضور ابژه مهم است اما نه برای ارضای نیاز، بلکه برای ارائه تائید و پذیرش.
شخصیت افسرده (Depressive Personality)
کورت اشنایدر که با نخستین طبقهبندی اسکیزوفرنیا شناخته میشود، در 1950 مفهوم شخصیت افسرده یا ملانکولیک را معرفی کرده است، که در DSM-4 بهعنوان وضعیتی برای مطالعه بیشتر شامل بوده است.
در افراد دارای شخصیت افسرده، به نظر میرسند که معمولاً یک خلق ملالتبار، ناشادی، و فقدان لذت تسلط دارد، آنها دائماً در فکر غرقاند، در برابر دیگران منفی گرا و انتقادگر میباشند. چشمانداز کلی آنها به زندگی گرایش به بدبینی دارد. درحالیکه افسردگی عمده یک وضعیت دورهای است، شخصیت افسرده بهعنوان یک آشوب پایدار در خلق گفته میشود. با این دریافت، این وضعیت مشابه افسرده خویی (Dysthymia)، یا اختلال افسردگی پایدار میباشد.
افسرده خویی (Dysthymic Depression)
برخلاف انواع افسردگی که در بالا ذکر شد، این نوع از افسردگی در DSM-5 تشخیص مختص به خود را تحت عنوان افسرده خویی یا اختلال افسردگی پایدار دارا میباشد. افسرده خویی بهصورت یک افسردگی مزمن، با درجۀ خفیف، که دربردارنده علائم خفیفی در دورههای زمانی مداوم میباشد، توصیف گردیده است. این وضعیت بهصورت واقعی از شخصیت افسرده قابلتفکیک نیست، و تعداد زیادی از متخصصان روانکاوی-یا متمایل به این رویکرد، ترجیح میدهند این نوع از افسردگی را از دید یک اختلال شخصیت مفهومپردازی کنند. در بعضی از کیسها، درمان افسرده خویی مشکلتر از افسردگی عمده است.
افسردگی نامتعارف/ آتیپیک (Atypical Depression)
نوعی از افسردگی است که با یک حالت خلقی بهبودیافته در پاسخ به رویدادهای مثبت زندگی توصیف میشود. برعکس آن، بیماران مبتلا به افسردگی ملانکولیک بهطورکلی در پاسخ به رویدادهای لذتبخش عادی بهبود خلق را تجربه نمیکنند. بیماران با افسردگی نامتعارف، همچنان شواهدی از افزایش وزن، افزایش اشتها، فلج کند (احساس سنگینی در اندام تحتانی)، و تمام مواردی که در اشکال دیگری از افسردگی معمول نیست را نشان میدهند. اصطلاح (غیرمعمول/ atypical) به معنای این نیست که این نوع افسردگی رایج یا معمول نیست؛ بلکه، به این دلیل انتخاب شده است که افسردگی آتیپیک، به نظر میرسد نسبت به افسردگی ملانکولیک یا اشکال دیگری از افسردگی به گونهی متفاوت به داروها پاسخ میدهد.
افسردگی دوقطبی (Bipolar Depression)
افسردگیهای دوقطبی افسردگیهایی اند که در دو بعد متناوب از دورههایی خوشحالی، شادی و انرژی بالا و بعد دیگر آن متشکل از خلق دوقطبی یا اختلال مانیک دپرسیو است. اختلال دوقطبی میتواند بهعنوان یکی از این دوتا باشد، اختلال دوقطبی نوع 1 که مشخصۀ آن علائم مانیای بالا، یا اختلال دوقطبی نوع 2 که با دورههای کم شدت از هایپو مانیک مشخص شود. هردو شکل از بیماری، تقریباً همیشه شامل یک فاز افسردگی است. درمان اختلال دوقطبی شامل کربنات لیتیوم یا داروی دیگری ثباتبخش خلق میباشد، بعضی اوقات با ترکیبی از داروهای ضدافسردگی درمان صورت میگیرد.
جمعبندی
افسردگی یک وضعیت پیچیده است که ممکن است، در حقیقت، نشاندهنده وجود آسیب شناختی های روانی زیادی باشد. موارد بالا، به مفهوم یک لیست کاملی از انواع فرعی افسردگی نیست، و هیچ یکی نمیتواند مشورت پزشکی یا روانشناختی باشد. فقط اینکه وقتی DSM واضحاً تمام افسردگیهای یکقطبی را بهعنوان افسردگی عمده طبقهبندی میکند انواع دیگری از افسردگیها در ادبیات تخصصی وارد میشوند و میتواند اختلالات منحصربهفرد روانپزشکی را ایجاد کند.
لینکهای منبع اصلی
Dr Mark L. Ruffalo D.Pasa.,L.CS.W. From Freud to Fluoxetine (www.Psychologytoday.com)
www.satyapsychoanalytic.com/depressive personality