Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی
Psychology for change

Psychology for change

وبلاگ تخصصی روانشناسی با تمرکز بر سلامت روان و اختلالات کلینیکی

مفهوم استرس در علت شناسی بیماری های روانی

    استرس روانی به سه مفهوم در نظر گرفته شده است. در یک رویکرد، تمرکز بر محیط معطوف است و استرس به عنوان محرک توصیف شده است که شامل واقعه یا رشته ای از شرایط ویژه می شود، به عنوان مثال، زمانی که فرد می گوید: "شغل من بسیار پر استرس است". از همین دیدگاه به مفهوم استرس نگاه کرده است. وقایع و شرایطی که تهدید کننده یا زیان بخش اند و در نتیجه احساس تنش ایجاد می کنند، استرس زا خوانده می شوند، پژوهشگرانی که پیرو این رویکرد هستند تأثیر طیف گسترده ای از عوامل استرس زا مانند: بلایای فاجعه آمیز چون زلزله و گرد و باد، وقایع عمده ی زنده گی نظیر از دست دادن شغل یا فردی عزیز و وضعیتی مزمن مانند مبتلا بودن به بیماری های که دایمی اند را مورد مطالعه قرار می دهند.

    در دومین رویکرد، استرس به عنوان پاسخ در نظر گرفته می شود و تمرکز آن بر واکنش مردم به عوامل استرس زا است، از این دیدگاه، مردم به تنشی که احساس می کنند استرس می گویند، مانند زمانی که فرد می گوید "در هنگام سخنرانی، احساس استرس می کنم". پاسخ فرد شامل دو جزء مرتبط با هم است، جزء روانشناختی که شامل رفتار، الگوهای فکری، و احساسات است مانند زمانی که احساس می کنید عصبی هستید، و جزء فیزیولوژیکی که بر انگیختگی های جسمی را در بر می گیرد، مانند زمانی که قلب تان تند می زند، دهانتان خشک می شود و عرق می کنید. پاسخ روانی و جسمی به یک عمل استرس زا را فرسایش می نامند.

    در رویکرد سوم استرس را فرایندی می دانند که در عین آنکه در بر گیرنده ی استرس زاها و فرسایش ها است اما بعد دیگری که عبارت از رابطه ی فرد و محیط است نیز به آن افزوده می شود، این فرایند شامل تعامل ها و تطابق های دایم میان فرد و محیط است که هریک بر دیگری اثر می گذارد و از دیگری اثر می پذیرد. بر اساس این نظریه استرس تنها محرک یا پاسخ نیست، بلکه فرایندی است که فرد می تواند از طریق راهکارهای شناختی، رفتاری و احساسی به گونه ی فعال از تأثیرات آن بکاهد.

    دو مفهوم اول استرس در درمان بیماری های روانی مطرح است؛ در مفهوم اول استرس به شرایط، موقعیت، پدیده و اتفاقی گفته می شود که بتواند در فرد آثار نا مطلوبی (مثل لکنت زبان، پریده گی رنگ، تعریق و...) ایجاد کند گفته می شود که در انگلیسی می گویند stressors  و در مفهوم دوم، به همین آثار نا مطلوب ایجاد شده استرس گفته می شود که در انگلیسی به آن stress reaction  می گویند. در حقیقت استرس پاسخ و واکنش بدن و ذهن فرد به یک تهدید، واقعه یا تغییر واقعی یا خیالی است. چهار مفهوم (استرس، اضطراب، ترس و فوبیا) از لحاظ بر انگیختن واکنش های روانی و جسمی نسبتا مشابه  همواره تشخیص را برای افراد مبتدی دچار مشکل می سازد. اما این مفاهیم تفاوت هایی از هم دارند مثلاً در مفهوم فوبیا عامل مشخص است اما علت مشخص نیست (ما از چیزهای مشخصی چون مار، بلندی، نحوست و... می ترسیم، اما این را نمی دانیم که چرا می ترسیم). در مفهوم ترس هم عامل مشخص است وهم علت (ما از 4 نفر چاقو بدست که با تهدید به سمت ما می آید می ترسیم و باید هم بترسیم چون مبنای ترس ریشه در بقا و نفی وجود ما دارد). در مفهوم اضطراب نه عامل مشخص است و نه هم علت، نوعی خطر قریب الوقوع با واکنش های شدید جسمی و روانی، که یک تفاوت مشخصی با استرس دارد، استرس با توجه به مفهوم حالت ایجاد کنندگی و فاعلیت دارد و در حقیقت نوعی عدم تعادل بین خواسته ها و توانایی شخص برای بدست آوردن آن خواسته ها در یک دامنه ی زمانی خاص است که می تواند اضطراب نیز ایجاد کند. حال آنکه اضطراب حالت ایجاد شده گی و مفعولیت دارد و طبق نظریه های روانشناسی منابع مختلفی دارند، طوری که نظریه روان کاوی آنرا ناشی از تعارض در بر آوردن خواسته ها و سرکوب یکی از خواسته ها می داند.

    استرس کاملاً یک پدیده ی شخصی است (از هر فرد نسبت به فرد دیگری متفاوت است) که در افراد مختلف بر اساس میزان آسیب پذیری و سطح انعطاف پذیری آنها در زمینه های مختلف زنده گی مثل شغلی، روابط بین فردی و... به صورت های مختلفی تجلی پیدا می کند. در حقیقت نوع ادراک و ارزش گذاری موقعیت روی عملکرد ما تأثیر می گذارد و آنرا استرس زا می سازد (به هر اندازه که ارزش موقعیت از اصل آن بالا برود استرس ایجاد می کند).

    شدت استرس بستگی به دو عامل دارد؛ اول: اهمیت خواسته هایی که فرد دارد. دوم: میزان و سطح کنترول و آزادی عمل که افراد در تصمیم گیری برای مقابله با استرس دارند.

اهمیت و بزرگی استرس تابع فرمول زیر است

S=E*A*U

استرس= تحریک پذیری*ادراک تجربه به صورت آزارنده*عدم توانایی کنترول

    از این میان داشتن کنترول روی تجربه ی نا خوشایند و بیزار کننده در تخفیف عمق تجربه ی استرس تأثیر دارد؛ عنصر کنترول (قابلیت پیش بینی) متغیری است که نهایتاً اهمیت و بزرگی تجربه ی استرس و تأثیر پذیری و شکننده گی فرد را برای گسترش و افزایش پیامدهای جسمانی و رفتاری وابسته به استرس تعیین می کند. و نوع ادراک ما از خطرات و تهدیدهایی که در زنده گی ما وجود دارند و ما آنرا به گونه های متفاوت ادراک می کنیم بستگی به دو عامل شخصیت (آستانه ی تحمل و ثبات شخصیت "که حاصل هماهنگی والدین و ثبات رفتاری هر والدین است") و نوع مدیریتی که ما در موقعیت روزمره ی محیطی اعمال می کنیم دارد.

    حقایقی در مورد استرس وجود دارد که خوبست بدانیم، اینکه؛ استرس همه جا حاضر است، می تواند مثبت یا منفی باشد، نتیجه و پیامد عوامل بیرونی و درونی است، هر کسی این توانایی را دارد که واکنش های استرس را تغییر دهد و بهترین راه برای فهم چرخه ی استرس نگاه کردن به استرس از منظر رویکرد کل نگر (مطالعه ی ذهن، بدن و محیط ) است، زیرا مطالعه ی یک جنبه ی استرس راه بجایی نمی برد.